جدول جو
جدول جو

معنی کام و ناکام - جستجوی لغت در جدول جو

کام و ناکام
(مُ)
کام ناکام:
بکام و ناکام از بهر زاد راه دراز
زمین بزیر کفت زیر گام بایدکرد.
ناصرخسرو.
ببین تا چون بود حالت سرانجام
که باید رفت از این جا کام و ناکام.
ناصرخسرو.
گر بازدهی وام او بخوشی
ورنه بستاند بکام و ناکام.
ناصرخسرو.
رجوع به کام ناکام شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کام ناکام
تصویر کام ناکام
آنچه یا آنکه وجود آن ضروری یا چاره ناپذیر است، موقعیتی که خروج از آن میسر نیست یا تنها یک راه در پیش رو وجود دارد، ناگزیر، کام ناکام، به ضرورت، لابدّ، به ناچار، لامحاله، خوٰاهی نخوٰاهی، لاجرم، ناگزران، ناچار، خوٰاه و ناخوٰاه، چار و ناچار، ناگزرد، لاعلاج، ناگزر، خوٰاه ناخوٰاه
فرهنگ فارسی عمید
این لفظ در مقام لفظی گفته میشود که آن را به عربی البته میگویند، (برهان)، حکم قطعی و بتی که به عربی البته گویند، (از آنندراج)، البته و حکماً بطور لزوم، (ناظم الاطباء)، قطعاً، یقیناً، بالبت والیقین، خواه ناخواه، (ناظم الاطباء) (آنندراج)، چارناچار، (غیاث) (آنندراج)، طوعا و کرها:
جهان کام ناکام خواهی سپرد
بخودکامگی پی چه باید فشرد،
نظامی،
ز قدر همت عالیت کیوان
کف پای تو بوسد کام ناکام،
سوزنی،
اگر خواست ورنه جنیبت جهاند
سوی حربگه کام ناکام راند،
نظامی،
شد سال گذشته و آن دد و دام
آسوده شدند کام ناکام،
نظامی،
و نیز رجوع به کام و ناکام شود
لغت نامه دهخدا